فرهنگ الهی

داعیه ی ما ایجاد تمدنی است متکی بر معنویت.

فرهنگ الهی

داعیه ی ما ایجاد تمدنی است متکی بر معنویت.

  • ۱
  • ۰

برای درک چرایی و چگونگی مناظرات امام رضا(ع) خوب است نگاهی بیندازیم به شرایط تاریخی آن زمان در دوره ای که خلفا(هارون الرشید و پسرش مامون) به امور علمی اهتمام می ورزیدند و متکلمان و فیلسوفان زیادی از مذاهب مختلف راگرد آورده و از طرفی دیگر به ترجمه ی آثار فیلسوفان دیگر-بخصوص فیلسوفان رومی و یونانی- به زبان عربی می پرداختند. اینکه مامون از توجه به این علوم قصد به انزوا کشاندن اندیشه ی امام رضا(ع) را داشته یا اهداف دیگری در آن دخیل بوده یا خیر مورد بحث ما نیست بلکه نکته مهم بررسی عملکرد امام رضا(ع) به عنوان ولی و خلیفه ی الهی است. دوره امام رضا(ع) از لحاظ فرهنگی بسیار خاص بود.

شرایط امام رضا(ع) و مامون در آن زمان داستان موسی و فرعون را به ذهن متبادر می کند. آنجا که فرعون برای مقابله با موسیی قوی ترین ساحران را جمع کرد تا موسیی را شکست دهند مامون نیز برای مقابله با امام تمام فیلسوفان و متکلمان را از هر بلادی گرد آورد.

تمام این مقدمات برای فهم بهتر زمانه ی امام بود. زیرا یکی از اصول مهم برای مقابله با فرهنگ زمانه ، زمان شناسیی و تحلیل درستی از زمان اکنون است. اینکه بدانیم در چه عصری زندگی می کنیم، تفکر غالب زمان ما چیست و چگونه می توانیم با آن مقابله کنبم.

مناظرات امام رضا(ع) مبین زمان شناسی دقیق و عمیق ایشان است. فرهنگ و تمدن غالب در عصر ما چیست؟ آیا این تمدن غربی نیست که موفق شده است نوعی خاص از زندگی را برای بشر رقم بزند؟ به گونه ای که در طول تاریخ بی سابقه بوده است. پس غرب شناسی در راستای تحقق حیات طیبه جایگاه ویژه ای دارد. و باید آن را اصولی و بنیادین شناخت. این نکته را نیز باید مدنظر داشت که افرادی می توانند در شناخت تفکر و تمدن غالب موفق باشند که خود دارای تفکر بوده و به منبع وحی متصل باشند در غیر این صورت مغلوب شده و در تفکر و تمدن غالب هضم می شوند. امام رضا(ع) به کتب دینی تمام ادیان  اشراف داشتند و کاملتر، بهتر و دقیق  تر از بزرگان آن دین به تفسیر کتب ایشان می پرداختند. استاد مطهری نیز در زمان خود اینگونه بود. طوری بر اندیشه مارکسیسم غلبه و اشراف داشت که مارکسیسم ها برای فهم عقاید خود به کتب ایشان مراجعه می کردند.

برای تحول در علوم انسانی نیز باید اینگونه بود باید علاوه برر اتصال به منبع وحی اشرافی والاتر بر غرب داشت و غرب را بهتر از کانت و دکارت شناخت تا بتوان بر آن غلبه کرد و گرنه ما نیز در گردونه ی غرب هضم می شویم غربی که خاصیتش تصرف و استیلا است. مانند عده کثیری از اهل قلم که هرچند مخالف غرب اند اندیشه شان متاثر از غرب است. پس برای تحقق تمدن الهی لازم است غرب را به درستی بشناسیم و نسبت خود را با فرهنگ و تمدن مدرن به درستی تبیین کنیم. امام رضا(ع) با هرکس به زبان خودش بحث و اسندلال می کردند.

ایشان در مناظراتشان سوالی را مطرح می کنند که اساس و پایه اندیشه مقابل را به چالش بکشد امام در این سوال دست روی نقطه اصلی می گذارند. به جاثلیق مسیحی می گویند ما هم به مسیح اعتقاد داریم اما او ایرادی داشت اینکه کم روزه می گرفت و نماز می خواند! جاثلیق بآشفته می گوید که اینگونه نیست و مسیح روزها به روزه و عبادت و شبها به شب زنده داری می پرداخت. در ادامه امام با طرح سوالی اساس و پایه اعتقادات او را متزلزل می کنند و می پرسند برای چه کسی؟ جاثلیق ساکت می ماند و امام بحث را تمام نمی کنند سوالات دیگری می پرسند تا راه سفسطه بسته و مساله روشن تر شود. امام رضا(ع) می پرسند قبول داری عیسی مردگان را به اذن خدا زنده می کرد؟ جاثلیق می گوید قبول ندارم زیرا هر کس اینکار را بکند پروردگار است. و امام نمونه های دیگری می آورند مثل حضرت یسع، حزقیل نبی، حضرت موسی و ابراهیم که مردگان را زنده کردند و بنابر مننطق جاثلیق این ها را نیز باید خدا دانست.

مساله ی بعدی مساله ی تناقضات است. جبهه ی باطل متکثر است و وحدت ندارد. به همین علت تناقضات زیادی در آن است. و می توان با استفاده از همین متناقض ها اندیشه ی مدرن را با نظریات دانشمندان خودش به چالش کشید و بی اعتبار بودن آن را به اثبات رسانید. در مناظره ی امام با راس الجالوت امام رضا(ع) می پرسند تو شروع می کنی یا من شروع کنم؟راس الجالوت شروع می کند امام رضا(ع) پاسخ می دهد و در ادامه سوالی را که راس الجالوت مطرح کرده بود را به خودش برمی گردانند. او پرسیده بود چطور نبوت اسلام را اثبات می کنی؟ و امام با استناد به تورات و انجیل پاسخ او را می دهند. و همان سوال را از او می پرسند. و با جواب جالوت او را درمانده می کنند.

اینکه غرب با چه وسیله ای اسلام را می کوبد همان نقطه ضعف غرب است. و از همان برای کوبیدن غرب باید سودجست. همانطور که راس الجالوت برای اثبات نبوتشان دلیلی نداشت و همان سوال را از امام پرسید.

امام بعد از اتمام مناظرات به حاضران می گویند اگر کسی سوالی دارد مطرح کند. این خاصیت جبهه حق است که هم به مخالفان خودش اجازه نقد و بررسی می دهد و هم دیگران را تشویق به دانستن و بیرون آمدن از جهل می نماید. به گفته ی خود مران اگر امام این سخن را نمی فرمودند او سوالش را نمی پرسید. برعکس آن جبهه باطل چون بر بنای محکمی استوار نیست از نقد واهمه دارد. و به منتقدانش هرگونه برچسب زشت و ناروایی را می چسباند.

  • ۹۴/۰۶/۱۵
  • سراجی

نظرات (۲)

جالب بود...
بسیار عالی بود...
نقد لازمه ی رشد است...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی