فرهنگ الهی

داعیه ی ما ایجاد تمدنی است متکی بر معنویت.

فرهنگ الهی

داعیه ی ما ایجاد تمدنی است متکی بر معنویت.

  • ۱
  • ۰

نهضت علمی

بر صف جهاد ایستاده ایم

برای نبرد آماده ایم

با کوله باری از جنس عشق

گوش به فرمان رهبر آزاده ایم

سلاح علم، سلاح دوران ما است

جهاد علم در ره آرمان ما است

آرمان ما همان راه انبیا است

که علمش قدرت بی پایان ما است

  • سراجی
  • ۰
  • ۰

هو العالم

علم، قدرت است. علم، آقایی و عزت و ثروت می آورد. در خوب بودن علم هیچکس تردیدی ندارد. و همه علم را ارزش و ارزشمند می دانند. و به دنبال کسب علم مشقت ها و سختی ها را به جان می خرند. کشورهای توسعه نیافته شاید در رتبه ی علمی و تعداد مقالات ISI بر کشورهای پیشرفته پیشی بگیرند اما در واقعیت و عمل این مقالات در کشور خودشان گره ای را باز نمی کند و در متن جامعه تاثیری ندارد. بلکه در آخر این کشورهای پیشرفته هستند که از مقالات استفاده می کنند. خاصیت عالم علمی جدید این است. عالم جدید با اندیشه ی تصرف و تسخیر بنا شد. مهم نیست در کجای این جهان قرار دارید ؛ مهم این است که اندیشه ی شما چیست و در کدام عالم نفس می کشید. بی شک در هر عالمی که باشید بر اساس قواعد و تفکرات آن عالم زندگی خواهید کرد. پس در عالم غربی که باشید هرچه بنویسید و بگویید در خدمت غرب است این خاصیت عالم غربی است که انسان ها و طبیعت را به خدمت خود می گمارد.

شاید بگویید علم از این مناسبات جدا است. بسیاری از مقالات که در کشورهای جهان سوم نوشته می شوند از نظر علمی بسیار بالا هستند در صورتیکه این برتری هیچ مناسبتی با رشد علمی آن کشور ندارد و مقاله عملا در کشور جهان سوم جایگاهی نخواهد داشت و در حقیقت این مقاله برای کشورهای پیشرفته نوشته شده است و همان جا هم کاربرد دارد.

امروزه دوران استعمار سرد به پایان رسیده است. تمام مفاهیم همچون آزادی و استقلال و ... شامل این امر می شود. هرچند استعمار سرد نیز موجود است اما استعمار نرم یا خفی بر جهان حکمفرماست. و همین استعمار نرم در بطن جامعه نیروها و پتانسیل های جهانی را به خدمت خود در می آورد بی آنکه خود افراد چنین چیزی را متوجه باشند. هر چند دولت ها باید بیدار باشند زیرا در روابط بین الملل این استعمار سرد تر و آشکارتر است.

می گویند اسلام دینی ارتجاعی و واپس گرا است و اگر عالم اسلام متحقق شود دیگر رشد علمی نمی توان داشت. و برای پیشرفت باید اسلام را در طاقچه ها و سجاده ها نهاد.

بررسی ها چه از لحاظ تاریخی و چه از لحاظ علمی امر دیگری را ثابت می کند. سال ها پیش که مسلمانان بر سریر قدرت تکیه زده بودند و غرب، غرق در حیات وحش خود بود دانشمندانی چون بیرونی ، رازی، ملاصدرا، فارابی، ابن سینا، خوارزمی و... در عالم اسلام رشد کردند و به ثمر نشستند. عالم اسلام، عالم علم است. عالم رشد است. هوایی که در عالم اسلام تنفس میشود تفکر و اندیشه و خرد است. و دستاورد آن استقلال و عزت و خودکفایی و رشد اقتصادی و... است. هدف اسلام از علم و قدرت اهتزار پرچم لااله الا الله در جهان است.

جاهلیت مدرن، ظهور تمدن غربی است. تمدن غرب، فرعون نیست به عنوان یک شخص بلکه فرعون ساز است به عنوان شخصیت! تمدنی که انسان ها را به هوای خدایی کردن به خدمت بت بزرگ در می آورد. این بت در قالب سیستم مطرح می شود و انسان ها در آرزوی قدرت و ثروت به ماشین هایی تبدیل می شوند در خدمت سیستم!

تولید علم نیز نیاز به قرار گرفتن و ایجاد عالم اسلامی دارد. اگر در عالم غربی باشیم و داعیه ی تولید علم سر دهیم بیهوده عمر خود را تلف کرده ایم. آن تزکیه ای که در اسلام مطرح می شود بیرون آمدن از عالم غربی است.آزادی حقیقی است.تحقق لا اله است. و بعد از آن ورود در عالم اسلام و تحقق الا الله. ماهیت انقلاب اسلامی تحقق لا اله الا الله است.

و باید سیر توحیدی خود را تا کمال آن طی کند. و تولید علم در همین راستا قرار می گیرد.

به امید تمدن توحیدی جهانی.

25/03/94

  • سراجی
  • ۰
  • ۰

هنر سنتی ایران با روح طبیعت و والاتر از آن با ملکوت همنوا است . لذا موجب فرح و بسط و صفای دل است. چرا که در عهد قدیم دل به فطرت و طبیعت سپرده می شد و جلوه های آن در قالب های مختلف بروز و ظهور می کرد. این امر به معنای سنتگرایی نیست چرا که عهد قدیم شرایط تاریخی و وقت متناسب خود را داشت که در وقت اکنون نیست. گوش یا دل سپردن نیز شاید مقدمه ای برای درک آن باشد اما آن را احیا نمی کند. انجام پژوهش های گسترده در سطح کشور و آشنایی با انواع هنر سنتی ایرانی نیز گرچه کاری بسیار لازم است و باید انجام پذیرد اما این کار به تنهایی موجب احیای سنت ها نمی شود. در حقیقت این امر یکی از مراحل کار است نه همه ی آن. سوالی که مطرح می شود اینجا است که چرا هنر سنتی باید احیا شود و آیا راه حل داشتن هنر بومی و استقلال در هنر، احیای هنر سنتی است ؟ قسمت دوم سوال به جایگاه هنر در تمدن برمیگردد که خود فصلی جدا است و ان شاءالله به آن خواهیم پرداخت. اما به طور کلی به این نتیجه می رسیم که هنر سنتی ایران اگر چه مربوط به گذشته است زمانی که مردم با طبیعت رابطه ی عاشقانه داشته اند اما اکنون نیاز به چنین هنری بیشتر احساس می شود و حتی هنرمندان غربی نیز در برخی آثار کم و زیاد این حس را فریاد می زنند. اکنون در زمانی هستیم که بشر با تمام حرصش بر طبیعت چنبرده زده است و با چنگال های تیز قلب طبیعت را می شکافد، نفس اماره ی بشر او را به سوی تصرف هرچه بیشتر در طبیعت می خواند اما فطرت پاکش آزرده از این امر در شعر شاعران و آثار هنرمندان زمانه غم و هجران جدایی از یار را فریاد می زند. از خدای پس فردا سخن می گوید او اشتباهش را می داند اما راه بازگشت را نمی شناسد! با این توصیف جایگاه نقد هنری بیش از پیش رخ می نماید. نقد هنری درست همان آیینه ی راست نمای عیوب است و تا نقد هنر غربی صورت نپذیرد پرداختن به هنر ایرانی اسلامی جایگاهی نخواهد داشت. شاکله ی هنر غربی بر اساس اصول تمدن غرب شکل گرفته است و تا عیوبش نمایان نشود مانند دوشیزه ای بی عیب و نقص خودنمایی می کند، عصای موسی می خواهد تا سحر این ساحره را نقش بر آب کند. و تا ناکارآمدی این بت قدیس برای همگان روشن نشود مانند بتی مقدس پرستیده می شود. این همان شیوه ی انبیا و اولیا الهی در دعوت بشریت به سوی الله است. ابراهیم(ع) قبل از آنکه خدایش را مطرح کند خود را پرستنده ی ماه می داند و با غروب آن به فانی بودنش اشاره می نماید.سپس صفات خداوند را بر می شمارد. پس تا قداست هنر غرب و ساختمان عنکبوتی غرب فرونریزد نمی توان بنایی دیگر برپا کرد. لازمه ی نقد صحیح نیز شناخت کامل و درست است. تا غرب را بهتر از متفکران آن نشناسیم و با افقی بالاتر آن را تحلیل نکنیم نقدی کامل نخواهیم داشت. هنر سنتی، هویت هنر ایرانی است. و باید حفظ شود. اما آیا این هنر سنتی که شناسنامه ی هنر ملی ما است ، یک مجموعه ی کامل است و هیچ تغییری در آن روا نیست؟ و آیا تنها با پژوهش و تحقیق و تقلید هنر سنتی حفظ می شود؟ در مهم بودن امر پژوهش و تحقیق شکی نیست و باید انجام پذیرد و اگر به مرحله ی اجرا در نیاید تا ابد یک موضوع تئوری و در حد موضوعی برای پایان نامه ها و مقالات باقی خواهد ماند. هنر سنتی در عهد خودش ممکن در برخی موارد کامل بوده و در برخی دیگر به حد خوبی رسیده باشد اما در عهد امروزتنها می توان گفت: روز وصل دوستداران یاد باد یاد باد آن روزگاران یاد باد و نه به این معنا که تنها باید از گذشته یاد کرد و کار دیگری از دست ما بر نیاید! بلکه هنر سنتی خود ما را دعوت به کشف و شهود می کند. به بیان دیگر او خودش را به ما عرضه می کند اما برای دیدنش چشم هنربین و راز بین لازم است. او ما را دعوت می کند به اینکه سّر درونش کشف شود و این مهم تنها با پژوهش و تحقیق به دست نمی آید گرچه این ها لازم است اما باید در مقام دیگری با هنر سنتی مواجه شد مقامی والاتر از یک پژوهشگر و محقق. باید از درِ طلب برآمد و با جان و دل به سمت هنر سنتی رفت. این طلب ، طلب نمره یا کسب مقام نیست بلکه طلب سّر است . و البته هنر سنتی هر شخصی را به سوی خود نمی کشاند و به هر طالبی سّر نمی گشاید. هنر گذشته متناسب با وقت گذشته است و هنر اکنون نیز باید متناسب با وقت و شرایط تاریخی زمانه باشد. اما تا زمانیکه به هنر اکنون هویت داده نشود نمی توان اثری خلق کرد که متناسب با زمانه باشد . هنر بی هویت، حدیث نفس می شود و منقطع از روح زمانه و جدا افتاده از تاریخ می گردد. در این امر فرقی نمی کند که هنرمند چقدر زحمت کشیده باشد و الفاظش چقدر امروزی است. بلکه مهم کاربردی است که هنر بی هویت برای تاریخ و بشریت ندارد! زمانه ی اکنون ما دوران گذار از غرب به سوی تمدن الهی است و اثر هنرمند و ادیب و شاعر و... هرچه متناسب تر با روح زمانه باشد و مرهم و علاج دردهای امروز شود ، اثرگذارتر و ماندگارتر خواهد بود. و نقش بیشتری در تاریخ و سرنوشت ملی ایفا خواهد کرد. اینجا است که هنر سنتی نیز سّر خود را به او می نمایاند و پرده از اسرار درون خود می گشاید. چنین هنری است که می تواند بشریت را به سوی تمدن الهی پیش ببرد و به اوج قله های کمال برساند.

93/11/07

  • سراجی